جوابی برای نظرات  تا 22 اردیبهشت ماه داستان قبلی

حتما با تعجب می گویید این جای نوشتن جواب نیست . درست می گویید  ولی متاسفانه مدتی است که من معمولا نمی توان کامنت نظر بگذارم نمی دانم چه شده است ؟؟؟؟برای همین دلم خواست این نظر را اعلام کنم :

با سلام  این داستان به صورت تصادفی برایم ایمیل شده بود و دقیقا زمانی بود که حس می کردم شاید آدمی در گمراهی خود غرق باشد و خیلی از مسایل پیرامون را با نگاه تایید خود ببیند  به قول آقای دکتر منصوریان پیش داوری داشته باشد .
آقای مسعودی من منظور خاصی و یا اشاره به فرد خاصی نداشته ام .مدت هاست ذره بین ایرادهایم را به جای بر روی دیگران بر روی خود گرفته ام و دیده ام که این انسان - این اشرف مخلوقات - اگر خود را به غرور بسپارد  چه بلایی بر سر خود می آورد و چه می شود ؟؟؟؟؟

درسی از یک  داستان برای گذشت از پائولو کوئلیو:

ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است،
سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد.
وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
 
 
ادامه نوشته

تولد شورای کتاب کودک

چهارشنبه 17 اسفند ماه ساعت 3 تا 7 تولدی برای شورای کتاب کودک در حسینیه ارشاد برگزار می شود تولدی برای شورایی که اعتقاد دارم برای کودکان این مرزو بوم و برای کیفیت کتابهای کودک تلاش زیادی انجام می دهد . ایمان دارم انس با کتاب از کودکی شروع می شود . امروز می فهم اگر انس با کتاب دارم از توجه خانواده ام به کتاب بوده است امروز می دانم که سخت ترین از دست دادن وسایل مادرم کتابهایش بود که برایش خیلی فکر کردم که چگونه ماندگارتر شود و امیدوارم بتوانم آنها را به خوانندگانش برسانم .

تغییر نیازهای اطلاع رسانی

مرداد برایم ماه سرشار از سختی بود ولی خدا را شکر که به خیر دارد سپری می شود . چندی بیمارستان و دکتر بودم برای یگانه پسرم و پس از آن خانه چه ارزشی دارد برایم چه قدر نعمت هایم را کم می بینم و چه قدر انسان شکننده است . خدایا به همه بندگان ات لطف و مرحمت دار به خصوص به بیماران نمی دانید این روزها شاهد چه صحنه هایی بودم :دکتر ها و پرستارهایی که از شدت خستگی حاضر نبودند توضیحی بدهند و تشخیص های نادرست - رسیدگی های با تعلل و... وابستگان بیمارانی که تشنه اطلاعات بودند و نمی دانستند چه بر سر بیمارشان می اید چه روزی مرخص می شوند چه باید انجام بدهند پشت اطاق عمل سه ساعت بدون بی خبری و وقتی سوال می کنی ؟ دعوا می شنوی و سکوت می کنی و در سکوتت اشک می ریزی زجر می کشی . اگر روزی تصمیم ساز شوم مطمئن باشید در بیمارستان کیوسک اطلاع رسانی می گذارم و دلجوی تمامی همراهان خسته بیماران می شدم . باور بفرمایید چه اشکالی دارد همراه بیمار از جزییات وضعیت بیمار با خبر بشوند. پاره تنم را به پرستارانی سپردم که برخی از آنها حوصله خود را نداشتند و تعداد بیمارانشان به حدی بود که وقتی برای توضیح نداشتند. نیاز های اطلاع رسانی شهروندی ما به قدری زیاد شده است که کتابداران ( یا هر نام دیگری که به آنها بنامیم ) باید کمک کنند . " جور دیگر باید دید" مثلا من بعد این مدت کلی اطلاعات در مورد عمل با لاپاراسکوپ پیدا کردم . " تن ات به ناز طبیبان نیازمند مباد " امیدوارم هیچ کدام از شما و عزیزانتان تلخی سردرگمی و بی اطلاعی و... را تجربه نفرمایید چرا که زخم روح انسان به این زودی مداوا نمی گردد.

کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد !!!

امروز برای شرکت در یک کارگاه به نمایشگاه کتاب رفتم  از اطلاع رسانی خبری نبود نقشه ها که هنوز توزیع نمی شد هر چه به دنبال سرای اهل قلم گشتم اول رفتم سرای اهل قلم اصلی یعنی نیم طبقه شبستان بعد رفتم روابط عمومی و مدیریت اجرایی خلاصه همه ادرس دادند باور بفرمایید این زیر زمین شبستان را نیافتم بالاخره خسته با دوستم قرار شد که استراحتی کنیم به دنبال سایه به یک راهرو یی رفتیم با شیشه های شکسته و دیوار...

ادامه نوشته

اندر حکایت آزمون دکترا

شنیده ایم آزمون دکترا کتابداری برگزار شد و محفوظات باز سوال گردید مثلا  در صفحه ۲ کتاب ۳ چه نوشته شده است ؟ فصل ۲ کتاب ؟ چه نام دارد ؟ تاریخ و ... چند گونه از این سوالات

ادامه نوشته

بگذار تارعنکبوت ببندد !!

به وبلاگمان سر می زنم .مصحلت اندیشی باعث شده  چشمه جوشان فکر  فقط بیندیشد و سکوت کند. نمی دانم ده ها طرح در ذهنم است ولی از انجام هر کدام به دلایلی ناتوانم . تا به حال انقدر خودم را خسته ندیده بودم . شاید دلیلش جاری نشدن است و نگفتن و گفتگو نکردن است  

دلم گاه برای هم صحبتی با هم نظرانم تنگ می شود . دلم می خواهد " گفتگو " فعال باشد . دلم می خواهد برای تغییر در کتابداری گام کوچک بردارم  ولی می بینم حرف زدن نیز در این دایره سایه ی سنگینی دارد. بگذار تارعنکبوت ببندد باز عیبی ندارد روزی دوباره برای پاک کردن می آیم . شاید سهم من این باشد.

دلم می خواهد افتخار و مقام را زیر پا له کنم و خودم را نگهبان و پاسدار کتابخانه شخصی ام بدانم و کتابداری را از امانت کتاب به دوستانم آغاز کنم . به همین سادگی

دلم می خواهد کتابداری کودکان را از خواندن قصه برای چند کودک آغاز کنم   و به دنبال  مدال و افتخار نباشم

از این سرعت و سبقت برخی برای افتخار طلبی در حیرتم .کسی نیست به آنها بگوید در قله خبری نیست راه رفتن در کنار هم را بیاموزیم .

آدم وقتی مهم می شود   جاری شدن احساسش سخت می شود  و قضاوت دیگران برایش مهم .

نمی دانم کی می شود گروه ها بدون مصلحت اندیشی در کنار هم با عقاید مخالف هم همراه با احترام برای یک هدف بکوشند و آنهم آبادانی بیشتر ایران مان است این موطن خوب   

یک زنگ در آموزش و پرورش برای کتابخوانی

مدارس ما چه قدر کودکان و نوجوانان را با کتاب و کتابخانه و کتاب غیر درسی مانوس می کنند؟

چه قدر خوب است یک ساعت در هفته در مدارس کتابهای مرتبط با درسها را معرفی کنند و به بچه ها تحقیق  و پژوهش را آموزش دهند.

طرحی داشتم در هفته یک ساعت برای نوجوانان اگر درسشان در مورد علوم است کلیه کتابهایی که در این موضوعات کمک می کند به همراه تصاویر و مطالب جانبی مطرح گردد و نوجوانان از این طریق با کتاب انس بگیرند. آقای رحماندوست امروز در رادیو گفت " برای تشویق به  کتابخوانی باید طرحهای ملی اجرا شود"

کتابداران واقعی افراد با ارتباطات قوی و مهربان و از خودگذشته ای هستند.

کلاس اول دبستان را در مدرسه ملی مهران شروع کردم چه فضای آموزشی خوبی داشت عجب کتابخانه آموزشگاهی و...

کادر مدرسه مردمانی فهیم و خوب و مهربان بودند که همواره در تمامی سالهای زندگی شان برای بچه های این مرز و بوم تلاش کردند

مدیر مدرسه از سال های دور هنوز ارتباطش را با دانش آموزان از دست نداده است هر چند که جای خیلی از بزرگان در کنار این جمع ها بسیار خالیست . ( همسر گرامی شان  سرکار خانم سهراب که ایشان : که روحشان همیشه شاد باشد  که همواره در کنار و همراه بودند )

آقای مافی بزرگ مردی است که برای آموزش و پرورش بسیار کوشش نموده است و عهدی با بچه ها که هرساله دور هم بنشینیم و چتر مهربانی اش را هر ساله برای ما باز می کند.

بیش از سی سال از عهد این دیدار می گذرد و هنوز پا برجا است . هر سال روز اول آبان وعده ما با اوست . تمامی دانش آموزان مدرسه مهران

هر سال سرود مدرسه مهران نواخته می شود .

آقای مافی بعد از آموزش و پرورش دست از تلاش بر نداشته است و سهم بزرگی در برپا نگهداشتن شورای کتاب کودک دارد . این افراد کتابداران واقعی اند که برای ارتباط با بچه های این مرز و بوم هنوز بیشتر از آنکه سودی دریافت کنند  تلاش می کنند . خوشا به حال این افراد بزرگ .

دلم می خواهد بهترین شاگرد باشم در مقابل این گونه افراد متواضع و دوست داشتنی

هنوز جمله و آرزوی موفقیت برای من را  که بر روی کتابشان به من هدیه داده اند را فراموش نمی کنم و آن را در قلبم حک خواهم کرد .

هیچگاه  مهربانی ایشان را که کارت دست ساز دعوت دفاع پایان نامه ام را  نگه می دارد فراموش نمی کنم . خدایا کمکم کن اندکی از این مرام بزرگان بیاموزم و فرصتی بده که در دنیا برای اطرافیانم مفید باشم .

برای آقای مافی عزیز این انسان شریف و بزرگوار  سلامتی شادابی و... آرزومندم  .

آیا ما باز از این مدیران دلسوز مدارس داریم که کتابخانه مدرسه و آموزشگاه برای خودش یک محوطه بسیار ارزشمند بود؟؟؟؟

اورژانس کتاب ؟؟؟ یا اورژانس فرهنگی

این کلمات را به تازگی به چشمم خورده است و برایم تنها احساسی که ندارد این است که به سرعت نیاز مطالعاتی !!!!افراد برطرف می شود.

کمی هم رنگ بوی اورژانس کتابهای کمک درسی می دهد .گفته اند از ۱۰ هزار تومان به بالا نیز هزینه پیک نمی گیرند . ( بچه یادش می رود کتاب را بخرد و داد و بیداد می کند و باید در این شرایط اورژانسی کتاب خرید)

دیروز اتفاقن در مغازه ای مشغول خرید بودم روشنایی  مغازه کمی کم و زیاد شد و از آن به بعد مرتب به صاحب مغازه گفتم بوی کاغذ سوخته و سیم سوخته می آید ( یعنی اطلاع رسانی کردم ) ولی مغازه دار  با بی توجهی می گفت  بوی سوختگی مال همسایه است .

خلاصه چشمتان روز بد نبیند که یکدفعه دیدیم قسمت دستمالهای لوله ای کنار سقف آتش گرفته دیگه نفهمیدم چگونه با جارو و چند کپسول خراب و از تاریخ مصرف گذشته چگونه این دستمال لوله ای ها را که آتش گرفته بود درون جوب انداختیم . خلاصه هنوز به روش سنتی می توان آتش های کوچک را خاموش کرد

ولی اگر زمان تعطیلی مغازه این اتصالی سیم با دستمال کاغذی صورت می گرفت فکر می کنم وسعت زیادی آتش را تولید می کرد چون با اینکه سریع فهمیدیدم شاید بگویم بیشتر بخش دستمال ها سوخت . یاد کتابخانه  افتادم چه قدر باید در سیم کشی این گنجینه های مکتوب دقت شود چه قدر باید وسایل اطفا حریق خوبی داشته باشد یک کتابخانه و...

خلاصه دردسرتان ندهم اینهمه آتش نشانی داریم ولی آتش را باید خودمان خاموش کنیم و آتش نشانی اورژانسی نمی تواند به داد ما در این ترافیک ها برسد حال فکر کنید ولی کتاب این عنصر حیاتی بشر را با اورژانس می رسانند.

چندی پیش به دنبال دارویی بودم به مرکز اطلاع رسانی دارویی زنگ زدم یک آهنگی پخش می شد ( خیلی هم اعصاب خورد کن بود ) و یک خانمی به صورت گویا می گفت خطوط مشغول است و امکان برقراری ارتباط نیست یک ربعی گوش کردم صدای خانم آمد دوباره تماس بگیرید باز آهنگ را یک ربع دیگر گوش کردم و آخرش اطلاعات دارویم را نیافتم  و  بعد تلفن  قطع شد

دلم برای همراهان بیمارانی سوخت که با هزار امید به این تلفنها زنگ می زنند و آهنگ گوش می کنند و آخرش هم به نتیجه نمی رسند . لااقل می خواستم خواهش کنم آهنگ ملایمی برای این چنین اطلاع رسانی ها انتخاب کنند

خواهشمندم فرصت بدهید

امروز به وبلاگمان سر زدم تار عنکبوت های مجازی اش را از دیوار کندم . دنبال روشن نمودن موتور نوشتن ام هستم ولی نمی دانم کبریت را کجا گذاشته ام ؟ در طبقه های ذهنم به دنبال کبریت و فندک می گردم نمی دانم شاید به خاطر خطرناک بودن از دسترس جمع کرده ام .

ولی دوباره می یابم آن را . باور کنید فقط فرصت می خواهم برای روشن نمودن آتش .

آتشی که دور آن بنشینیم و گفتگو کنیم از نور آن روشنایی بگیریم و از گرمای آن انرژی برای نوشتن

فرصت بدهید لطفا . آتش روشن خواهد شد .هیزم تر آن را خشک خواهیم نمود

 

پاد کست ها تحولی در اطلاع رسانی

دیروز به سایت سرکار خانم مریم پاکدامن پادکست کتابداران و آرشیویست های ایرانی  http://www.librarian.cast.ir سر زدم . صوتی شدن فایلهای نشست ها و سخنرانی و همایش . دفاع پایان نامه و... خود تحول بزرگی در زمینه اطلاع رسانی است.

 

ادامه نوشته

نظرسنجی

یک نظر سنجی با سوال " انتظار شما کتابداران از چهارمین دوره انجمن کتابداری و اطلاع رسانی چیست "؟ در اینجا http://lisna.ir وجود دارد را به فال نیک می گیریم حتما کتابداران شرکت نمایند

 

 

ادامه نوشته

جیره کتاب

چندی است عضو گروه جیره کتاب شده ام و هر ماه لیستی از کتابهایی که در هر ماه به تازگی در حوزه فرهنگ به چاپ می رسد توسط شخصی به نام مانی برایم ارسال می شود و معرفی چند سطری از کتاب و نویسنده را نیز بهمراه دارد

برای آشنایی با این سایت و حتی عضویت در این برنامه اینجا  را کلیک کنید  و یا به این آدرس رجوع نمایید

http://www.jireyeketab.com/MLists/MListsF/ListKhordad89.asp

ادامه نوشته

کتابخانه اختصاصی کاخ نیاوران

اي كاش تور كتابخانه مي گذاشتيم تا جوانان با اثار ايران بيشتر آشنا شوند.

معرفي يك كتابخانه  به بهانه تولد ۶ سالگي اش از زمان بازگشايي مجدد:

سرپرست كتابخانه : سركار خانم پروانه احمدي

" کتابخانه اختصاصی کاخ نیاوران در ضلع شرقی ساختمان کاخ در دو طبقه و یک زیرزمین با زیر بنای تقریبی ۷۷۰ متر مربع در سال ۱۳۵۵ احداث شده است . ساختمان فوق که طراحی داخلی آن توسط عزیز فرمان فرمائیان و چارلز سويگني به انجام رسيده ، داراي ويژگيهاي متمايزي در نوع معماري و ساختار سازه مي باشد.... يكي از عناصر شاخص تزئيني - كاربردي كتابخانه تركيب حجمي بزرگي شامل بيش از سه هزار استوانه  شفاف است كه تامين روشنايي سقفي كتابخانه را نيز بر عهده دارد .... بيست و سه هزار جلد كتاب ، پايان نامه ، روزنامه ، مجله بروشور و كاتالوگ است ....زبانهاي اصلي مجموعه ، فارسي و فرانسه ، و شاخص ترين زمينه موضوعي آن ادبيات ، تاريخ  و هنر است ....چاپهاي اول بسياري از سفرنامه هاي بنام و معتبر خارجيان به آسيا و ايران در كتابخانه موجود است .يادداشت هاي موجود در كتابها كه توسط اهدا كنندگان نوشته و امضا شده است ، ارزش معنوي و تاريخي به كتابهاي عادي بخشيده است . كتابخانه همچنين داراي مجموعه ارزشمند ديگري شامل ۱۶۳ عنوان نسخه خطي مي باشد و..."

آیا ما کتابداران که دوستدار کتاب و فرهنگ هستیم خودمان تلاش می کنیم

ما کتابداران مدعی هستیم که گنجینه های فرهنگ تفکر و... انسانها را جمع آوری می کنیم و انها را میان بقیه دوستداران فرهنگ ترویج می کنیم . خودمان باید خیلی تلاش کنیم که در امانت داری خود نیز فضیلت اخلاق و دانش را کسب نماییم .

خاطره امروز :

ادامه نوشته

وبینار تجربه ای جدید

در پایگاه خبری اطلاع رسانی و کتابداری : لیزنا دیدم قرار است وبینار برگزار شود:

من تجربه وبینار ندارم برایم کارهای نو آوری و خلاقیت دار بسیار جذاب است و امیدوارم بتوانم لحظاتی از این تجربه را داشته باشم با  ویدئو کنفرانس تا حالا از طریق اینترنت توانسته ام بعد مسافت را در نوردم ولی جلسه جدی ۳ ساعته آنهم با تلفن همراه ؟؟؟؟ وای اگه بشه چی می شه !!!!

             

ادامه نوشته

به سلامتي انتخابات اين دوره نيز به پايان رسيد آغاز كار

ضمن تقدیر و تشکر از گزارش گر این مراسم ( اسم فرد را نمی دانم ) و به دليل درج گزارش در پایان روز رای گیری در سایت پایگاه خبری کتابداری و اطلاع رسانی : ليزنا)  و اطلاع رساني خوبشان و به موقع ايشان كه جاي واقعا سپاس دارد. حال من اسامي منتخبين را به نقل از همان پايگاه اينجا دوباره ذكر مي كنم . اينها نمايندگان عالم كتابداري در چند سال آينده  هستند و تا دوره بعدي بايد در كنارشان حركت كرد. 

تحليل  و نگاهي از زاويه ديگر به نتايج :

ادامه نوشته

انتخابات انجمن تمام شد و عمل به وظایف آغاز گردید

من  روز چهارشنبه نماندم و هنوز مطلع نیستم چه کسانی در این انتخابات رای آورده اند ولی فقط یک چیز را می دانم هر فردی که این مسئولیت را قبول کرده باید سعی نماید مسایل زیر را در کل دوره انتخابی رعایت کند:

ادامه نوشته

در حاشیه مجمع سالانه انجمن

فکر می کنم  حاشیه را بیشتر از متن دوست دارید چون در تمامی فوتبال دوست ها این مسئله را دیدم کاری به اصل ندارند بلکه حاشیه  بازیها را با قوت دوست دارند  و دنیال می کنند . حاشیه تالار شریعت  کتابخانه ملی است؟ . خاطراتی از روز چهارشنبه قبل از شروع مجمع :
ادامه نوشته

داستان گنجشک و درس وکیل قرار دادن خداوند در همه کارها و راضی بودن به رضای او

امروز به سایت خانم زهره زاهدی  عزیز ( نویسنده توانا و مترجم خوب  ) سر زدم داستان گنجشک را گذاشته بودند دلم نمی آید داستانهای زیبا را برای کتابداران و کتاب دوستان و داستان دوستان نگذارم :

صلاح ما را خداوند مهربان می داند تلاش کنیم ولی از مشکلات ناراحت نشویم

ادامه نوشته

اگر در ایام نوروز نشریه رایگان توزیع می کنید به کتابداران ندهید!!!- قسمت دوم

دلم نیامد آمار رد رشوه را در این پنج سال به تفکیک استان نگویم . البته راهنمایی بفرمایید استانی که رد رشوه زیادی دارد آیا خوب است یا بد؟؟ مردمش رشوه دهنده هستند و یا قانون مدار و... مامورانش وظیفه مندند و صادق و یا خدای نکرده زبانم لال و...

ادامه نوشته

اگر در ایام نوروز نشریه رایگان توزیع می کنید به کتابداران ندهید!!!

در راه مسافرت ( شرح آن مفصل گفته شد )یک نشریه رایگان به نام "امین جامعه" توزیع شد من هم سر حوصله نشستم و مقالاتش را مطالعه کردم ( مردم دیگر از این نشریه استفاده های دیگری به جز مطالعه داشتند ولی من ترجیح دادم بخوانم و... ). در فواید عادت به مطالعه و ۳ واحد شیوه های عادت به مطالعه و...

ولی چشمتان روز بد نبیند رسیدم به دو جدول " آمار رد رشوه از سال ۱۳۸۴ "و "پاداش پرداخت شده رد رشوه " طفلکی نویسنده مقاله یک آمار داده بود نمی دانست این جداول به دست من بیکار می رسد: ولی تحلیل من شروع شد و ضرب و جمع و تقسیمو درصد گیری : روحیه کتابداری و تحقیق ام به اوج خود رسید .

ادامه نوشته

در کتابخانه ها اگر کار می کنید کتابهای نگهداری از محیط زیست را تبلیغ کنید

در تعطیلات نوروزی به غرب  ایران عزیز رفتم دیگه اینجا نمی خوام بگم چه قدر برای دریاچه زریوار دلم سوخت چه قدر برای از بین رفتن این تالاب زیبا دلم گرفت از سوخت این قایق های موتوری چه بر سر این حیوانات و محیط زیست آنجا آمده است . ماهی های مرده دل آدم را به درد می آورد .ولی عجب" دشتهای فراخ و کوههای بلندی" داریم عجب طبیعتی دارد این ایران ولی حیف و صد افسوس که اگه اسم جاهایی که رفتم اینجا بنویسم دیگر تا چند سال آینده از این طبیعت بکر چیزی باقی نمی ماند.

ادامه نوشته

شعر نامه بهاری 2

یک شعر از سعدی عزیز  و مولوی خیلی عزیز در وصف نوروز و بهار در ادامه مطلب می باشد
ادامه نوشته

شعر نامه بهاری

از حافظ و فریدون مشیری ۲ شعر زیبا در مورد بهار در ادامه مطلب گذاشته ام

بهاری باشید

ادامه نوشته

تولد جلد دوازدهم فرهنگنامه کودکان و نوجوان مبارک

جلد دوازدهم فرهنگنامه کودکان و نوجوانان حروف "چ ح " توسط همکاران شورای کتاب کودک عزیز منتشر توسط  انتشارات طوس واقع در خیابان دانشگاه پخش شده است . 

ادامه نوشته

کویر عجب آرامشی می بخشد

اگر در صد سال دوم زندگی ام رئیس یک کتابخانه شوم حتما کتابداران بخش امانت و مرجع را سالی یکبار به کویر می برم . ( البته نه به اجبار پیشنهاد می دهم  اختیاری است)

چندی قبل به کویر رفتم :آنجایی که تا چشم کار می کند زمین و آسمان خداست از ۱۰۰ قرص والیوم نمی دانم چند برایم آرامش بخش تر بود.

چه قدر انسان به خدا نزدیک است  چه قدر درد دل داشتم .چه قدر انسان در کویر کوچک است نسبت به خدای بزرگش.چه قدر به آسمان نزدیک است انسان در کویر .

چه قدر احساس غرور و خودبزرگ بینی می کنیم با اینکه نقطه ای بیشتر در این دنیای پهناور و کهکشان نیستم . چه قدر ایران نعمت دارد به جز دریای پهناور - جنگل های وسیع و کوههای زیبا و...

به همان اندازه که انسانهای متواضع را دوست دارم باید سعی کنم که همه مخلوقات خدا را دوست بدارم .

 

اطلاع رسانی های کوچک شماره نمی دانم چند؟؟؟

عزیزان من کتابداران عزیز از آنجا که می دانم بسیار با وجدانید توجه بفرمایید و لااقل امیدوارم با اطلاع رسانی این مشکلات برای شما پیش نیاید:( تو را خدا نگویید این چه ربطی به کتابداری داره چون اگه کتابدارها سالم نباشند که نمی توانند خدمت کنند)

ادامه نوشته

اهمیت اطلاع رسانی

دیروز در اخبار شنیدم که تله کابین همدان به دلیل بدی شرایط جوی چند ساعت خاموش شده است و مسافران نگران را نشان می داد:

ادامه نوشته

توهین ممنوع

به نظر شخصی من : از این به بعد هر فردی  ( با نام مستعار یا غیر آن ) به شخصی توهین نماید خارج از انکه مربوط به هر جناح و گروه و... است محکوم به پاک کردن نوشته در وبلاگ ما و امیدوارم در دادگاه الهی جوابگو  باشد .

در چین هر دو نفری که دعوا کنند و  هر فردی که اولین مشت را بزند او محکوم است( برای همین در چین داد می زنند ولی ضرب و شتم نمی کنند) حال ما همین قانون را در مورد حرفهای بد و ناراحت کننده اعمال می کنیم اگر احترام هموطنانتان را حفظ نکنید نوشته تان در اسرع وقت حذف خواهد شد. با رعایت احترام از جانب خودتان و با مدارا نظر بدهید.نظر مخالف بدهید ولیکن  توهین نکنید .

اگر این قانون  در مجلس مجازی وبلاگ گفتگو تصویب گردد از ابتدای سال آینده ۱۳۸۹اجرا می شود.

داستان غزلداستانهای سال بد

در وبلاگی این داستان را برای چندمین بار خواندم دلم نیامد برای خوانندگان عزیز این وبلاگ این داستان را بازگو نکنم : 

داستان کرم شلیل

نادر ابراهیمی

«غزلداستان‌های سال بد»

چاپ چهارم  هزار و سیصد و پنجاه و هفت ۱۳۵۷

ادامه نوشته

ویکی گفتاورد چه سایت جالبی است

بعد از ویکی پدیا و... ویکی گفتاورد سایت جالبی است و گفتارهای بزرگان را گفته است البته هنوز تکمیل نیست ولی امیدوارم  در آینده با تلاش همه ایرانیان عزیز تکمیل  شود
ادامه نوشته

وارونه نپوشیم

در یکی از کتابهای آقای مطهری خواندم :

" تعبیر لطیفی دارد امیر المومنین علی ( ع )  آینده اسلام و مسلمین را ذکر می فرماید:... (نهج البلاغه خطبه ۱۰۷ صفحه ۳۲۴ ) یعنی مردم جامه اسلام را به تن می کنند ولی آنچنان که پوستین راوارونه به تن کنند . پوستین در زمستان برای دفع سرماست ." ..." یک وقت پوستین را می پوشند اما نه آن طور که باید بپوشند بلکه قسمت پشم دار را بیرون می گذارند و قسمت پوست را می پوشند . در این صورت نه تنها گرما ندارد و بدن را گرم نمی کند  و..."

ادامه نوشته

به یاد امیرکبیر

چندی قبل سوار اتوبوس شدم و در کتابهای اتوبوس یک کتابی را دیدم به نام " هدیه ای برای امیر" که روی جلدش به صورت کارتونی نقاشی شده بود و خیلی جذاب... گردآورنده آن آقای نوری بود

حکایتها از مدیریت امیرکبیر در زمان ناصر الدین شاه خبر می داد از اینکه چه قدر راهکار با هر مشکلی داشته  خیلی به خود بالیدم گفتم ما دلسوزان اینگونه نیز داشته ایم خیلی برایم جالب بود

 

ادامه نوشته

نمی دانم  از چه کسی باید تشکر کنم ؟

امروز بعد از ۲ روز سر کار نبودن و شرکت در یک سمپوزیوم بین المللی؟ غیر رشته ای  رفتم سراغ میز کارم دیدم یک خبرنامه انجمن کتابداری با یک تصویر زیبا روی جلد  روی میزم قرار داره  ( هر چی دنبال این گشتم که طراحش کیست ؟ و یا با انتخاب چه کسی بوده نیافتم ) اولش هی زیر و رو کردم فکر کردم نشریات موضوعات دیگر است دیگه  داشتم فراموش می کردم که یک روزی توی این دنیا با کلی عشق و علاقه کتابداری خوندم . کلی کیف کردم سالها بود که این خبرنامه را با اینکه عضو هم بودم دریافت نکرده بودم البته بگم چند سال  آخر هم دیگر تنبلی کردم عضویت ام را تمدید نکردم این مصادف شد با وقتی که عضو بودم ولی به آدرسم خبرنامه نمی رسید.
ادامه نوشته

هدف کتابخانه ترویج کتاب است !!!! هدف آشپزخانه ترویج غذاهای خوشمزه

مطلب ادامه را  در نظرات یکی از مطالب گذاشته شده است و گفته بودند که اطلاع رسانی کنیم از آنجا که مطلب خوراکی بسیار مهم است و کتابخانه ها حتی با ترویج خوراکی ممکن است بیشتر بچه ها را جذب کنند و بهرحال هر کار نو و تازه ای ارزشمند است حال چند پیشنهاد داشتم که در آخر به ذکر آنها می پردازم :


 

چه قدر شاخه دارد ؟؟این درخت انجمن

امروز رفتم یکی از وبلاگهای اعضای ادکا ( انجمن دانشجویی کتابداری ) را خواندم و در حرفها و نوشته های این فرد شور دیدم و حرارت جوانی

فکر کردم چه قدر می تواند این فارغ التحصیل به انجمن اصلی و پایه درخت  نشاط  ببخشد

فکری به سرم زد و سوالی در ذهنم پدیدار شد اینهمه شاخه انجمن استانی  - دانشجویی و...  چه قدر این شاخه ها به انجمن اصلی کمک می کنند ؟؟؟ چه قدر تاثیر دارند در اهداف انجمن اصلی ؟؟ چه قدر از کمک های فکری آنها بهره می بریم .

درست است که برخی شاخه های پربارند ولیکن اگر به فکر پایه نباشیم شاخه ای داریم پربار بر یک تنه ضعیف

رده بندی کردن سنی نمی دانم چه قدر تاثیر دارد در انجمن ؟ آیا انجمن مال ادکایی ها نیست ؟ ادکایی ها به غیر از تلاش های خودشان با انجمن چگونه فعالیت می کنند؟ به نظر من دانشجو موتور اصلی حرکت در هر فعالیت گروهی است پس در انجمن نیز باید جایگاه والایی داشته باشد.

یاد بگیریم

معمولا من هر سخنرانی و صحبت خوبی را که گوش می دهم کلی درس می گیرم و مثل بچه های کلاس اول می آیم و مشق می نویسم و تکرار می کنم به خصوص نکات و توصیه های ارزشمند دکتر خسروی را ( اگر می شود کل آن را درج نمایید ) که استاد راهنمایم بوده است  و کلی درس در گنجینه ذهنم از ایشان طبقه بندی کرده ام .

خیلی خوش به حالم شد که خداتوفیق این را داد که در این کلاس درس ( تودیع ) نیز شرکت نمایم .

بحث "نا امید نباشیم" خود من خیلی زمانها دیو ناشکری و نا امیدی به طرفم حمله می کند و مدتها طول می کشد تا با مبارزه با این نفسم باز هم امیدوارانه تلاش می کنم و خودم را با توکل به خدا روحیه بدهم . این تمرین روزانه من است و بالاخره مثبت اندیش می شوم و عینک نیک بینی می زنم . ولی باز امان از دست این نفس...

داستانی را برایتان نقل می کنم : نمی دانم نویسنده اش کیست ؟ برایم ارسال شده است مطمئنا نوشته من نیست.

ادامه نوشته

یک جلسه تودیع و تقدیر خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد

۱. برنامه ریزی  و پیشنهاد گیری برای بهترین برگزاری

۲. فاصله مناسب زمانی از اطلاع رسانی تا برگزاری ( تا تمامی علاقه مندان امکان مطلع شدن را داشته باشند ) و زمان مناسب برای امکان شرکت  بیشترین  مدعوین - فراخوانهای مناسب و دعوت

۳. مدیریت توسط فردی که با انگیزه و انعطاف پذیری و متواضع باشد.

شما هم بقیه ایتم های لازم را اعلام فرمایید:

۴.   ...

۵.  ...

ادامه نوشته

مورچه ها در کار گروهی فوق العاده اند

امروز صبح که از خانه بیرون آمدم جمعی مورچه دیدم که داشتند یک سوسک را با خود می بردند همه با هم یک هدف را داشتند و سوسک را که چندین برابر وزن هر کدامشان بود را با هم به یک طرف حمل می کردند .

ادامه نوشته

روز پدر مبارک !

روز پدر را به پدرانی تبریک می گویم که فرزندان صادق دارند.

روز پدر را به پدرانی تبریک می گویم که اخلاق را به فرزندانشان آموختند.

 

ادامه نوشته

هفت خوان آزمون دکتری در ایران

چند وقت پیش به یک سایت در اینترنت سر زدم و شرایط پذیرش دکترا کتابداری را جویا شدم و در مورد درس خواندن در هند و مالزی و... سوال کردم کلی هم اطلاعات گرفته ام البته این کار مستلزم داشتن پول حدود ۱۰ میلیون تومان است  تا این ۳ سال را بگذرانیم + مخارج دیگر ( البته نسبت به دانشگاه آزاد زیاد نیست )

حال که در مورد این آزمون در  ایران نگاه می کنم می بینم بسیار سخت تر از این کشور ها ست اصلا مشخص نیست کی آزمون می گیرند منابع مختلف و...

شیراز اهواز خراسان تهران آزاد و... بابا گیج شدم مثل اینکه آنهایی که می خواهند این امتحان را بدهند باید حسابی کفش آهنین بپوشند و... تا شاید بتوانند در این آزمون ها فقط شرکت نمایند

نبود  آزمون متمرکز / اعلام منابع مختلف برای مطالعه / مثلا گفته انددوره  ۴ سال چند نشریه را بخوانیم /  و سلیقه اساتید آن دانشگاه ( اگر یک بار به این وبلاگ سر زده باشند حتما من در مصاحبه رد می شوم وای )/ رسیدن تا آن شهر برای شرکت در آزمون / نبود ماموریت آموزشی برای کارمندان و...

فعلا که شرایطش را ندارم بالاخره دانشگاههای افغانستان معتبر می شوند ما در سن شونصد سالگی می رویم آنجا یک مدرک عالی می گیریم و قاب خواهیم کرد . هنوز خیلی وقت داریم

همه کتابداران علاقه مند  به موضوع زیر خواهشمند است کمک نمایند

در جزیره ام تنها نشسته بودم که بطری آب با کاغذ لوله شده آمد ( نظر خصوصی ) تقاضای کمک بود . حال کتابداران عزیز - اگر در مورد این مطلب نظری دارید بنویسید : یک دانشجو دارد پایان نامه می نویسد من هم به نوبه خود به موضوع فکر می کنم. شخصی به نام س. ا. ل. ی تقاضای تفکر دارد.
ادامه نوشته

شعر سهراب

امروز دوست دارم این شعر سهراب سپهری را برایتان در وبلاگمان بگذارم
ادامه نوشته

بسته است !!!!

به دلیل شرکت در نمایشگاه کتاب تا اطلاع ثانوی وبلاگمان تار عنکبوت می بندد 

درباره کتابخانه سیار ساویسا مهوار

خیلی مایلم درباره این کتابخانه سیار شهریار بدانم ؟؟؟؟؟
ادامه نوشته

کمی تفکر برای برخی لازم است

... کسانی که به خود اجازه توهین و تحقیر نمی دهند ادامه مطلب را نخوانند .
ادامه نوشته

یک داستان : به فکر منافع جمعی باشیم

می خواهم برایتان یک داستان که امروز شنیده ام که نمی دانم نویسنده اش هم کیست ؟ را برایتان تعریف کنم : اگر حوصله خواندن داستان را ندارید خواهشمند است کانال را عوض نمایید !!!!!!!! و مطلب را نخوانید
ادامه نوشته

کتابخانه سیار جالب در کلمبیا

دیروز در اخبار یک معلم کلمبیایی را نشان می داد که با ۷۰ عنوان کتاب و یک الاغ کتابخانه سیار درست کرده است و حالا تعداد الاغها و جلد کتابهایش بسیار بالاتر شده است حدود ۵۰ برابر

واقعا ایشان درک بهتری از مفهوم کار  کتابداری دارند   یعنی رساندن کتابها بدست امانت گیرندگان مشتاقشان که همواره بیشتر کودکان بودند او بین روستاها سفر می کند و کتاب امانت می دهد

آرزویم است روزی در آینده شاید با یک جیپ ( الاغ پیشرفته   ) برای روستاهای کشورم به تقلید از این معلم خوش فکر کلمبیایی کتاب ببرم شاید آن روز رسالت کتابداریم را انجام دهم .