خاطرات یک کتابدار در داستان همشهری
به مناسبت بیستمین سالگرد درگذشت او
زماني كه دكتر عبدالهادي حايري فهميد بيماري سرطان خونش فرصت چنداني به او نميدهد تا بهره بيشتري به دانش ايراني بيافزايد، به توصيه برخي شاگردانش نوشتن زندگينامهاش را آغاز كرد و مانند كوپرنيك در روزهاي آخر زندگي جسماني و در بيمارستان نسخه چاپي آن را در دست گرفت. اكنون بيست سال از آن روز ميگذرد.
پيشتر بطور مفصل نوشتهام كه زندگي علمي دانشمندان مانند كوه يخي است كه آثار منتشر شده شان تنها بخش بيروني و ديدني آن است. و متاسفانه تنها از همين بخش است كه در ارزيابي كارنامه علمي دانشمندان بهره گرفته ميشود. بخش عمده تاريخ علم هرگز نوشته نميشود. اگر دانشمند خود ننويسد، ديگران بايد با تلاشهايي چون مصاحبه و خاطره نويسي يا تحريك و تشويق دانشمند به خود زندگينامه نويسي، يا سرانجام مصاحبه با شاگردان و بازمانندگان و بررسي آثار و اسناد و دست نوشته اي بجاي مانده از استاد، شايد به بخشي از بخش پنهان كوه يخ دست يابند و شايد نيابند. و چه خوب كه خودشان بنويسند كه كمتر مينويسند و عبدالهادي حايري از معدودترين آنها بود و آن هم با استفاده از انواع نامهاي مستعار و مختصر و ... .
ناصر ایرانی در صفحهء 14 کتاب «داستان: تعاریف، ابزارها و عناصر» - از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان – مینویسد: «آدمهای واقعی و محیط زیست واقعی موضوع تاریخ، سفرنامه، زندگینامه و سایر انواع ادبی مشابهاند. اما داستاننویس آدمهایی عمدتاً مصنوع خلق میکند و محیط زیستی عمدتاً مصنوع (توجه داشته باشید که مصنوع میگویم، نه مصنوعی)، ولی آدمها و محیط زیستی که علیرغم مصنوع بودنشان ملموس و باورپذیرند. به حدی ملموس و باورپذیر که در پندار خواننده واقعیت مییابند و بدین ترتیب امکان پیدا میکنند که احساسات و عواطف او را حقیقتاً برانگیزند؛ خوشحالش کنند، غمگینش سازند، بخندانندش، بگریانندش، محبت و دلسوزی او را نسبت به خود جلب کنند؛ یا خشم و نفرتش را؛ و او را امیدوار به سرنوشت خویش سازند یا نگران آن.» با خواندن کتاب زیبای «آدمها» اثر احمد غلامی - که مجموعهای از حدود 60 داستان کوتاه و در عین حال بسیار عمیق است - تقریباً همهء این حسها را تجربه میکنیم. کتاب «آدمها» برای آدمهای علاقهمند به داستانهای کوتاه، اثری بسیار خواندنی و به یادماندنی است.
در این نشست به بررسی تاریخی وضعیت کتابخانه ها و کتابداران در تاریخ ایران و به طور ویژه در عصر قاجار پرداخته خواهد شد.
سخنران این نشست، محمدرضا بهزادی از پژوهشگران متخصص در عصر ناصری است. وی همچنین وضعیت تاریخی کتابخانه کاخ گلستان نیز مورد کنکاش قرار گرفته و در نهایت پرونده سرقت مهمی که از کتابخانه سلطنتی توسط لسانالدوله صورت گرفته مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
کاخ گلستان در تهران: خیابان پانزده خرداد، میدان ارگ واقع شده است.
فروردین امسال یادداشتی با عنوان «روشگرايي و روشگريزي: ترديدي بيپايان در قلمرو معرفتشناسي» نوشتم، که در شماره اخیر مجلهء کتاب ماه کلیات منتشر شده است. زمانی که این یادداشت را مینوشتم از وجود اثری موجز ولی سودمند - که مرتبط با این بحث بود - بیاطلاع بودم. تا اینکه چند هفتهء پیش تصادفاً آن را در کتابفروشی نشر جامعهشناسان یافتم و از مطالعهء آن بسیار آموختم. کتابی با عنوان «اسارت ذهن در چارچوب روش: رویکردی انتقادی به استفاده از روشهای تحقیق در جامعهشناسی»، اثر امیرحسین خاندیزجی که نشر جامعهشناسان در سال 1390 منتشر ساخته است. جالب است که در صفحهء اهدا، نویسنده کتاب را به همهء مخالفان آن تقدیم کرده است؛ و این شیوهء نامتعارف - و البته فروتنانه - در همان ابتدا بر جذابیت اثر میافزاید. زیرا خواننده کنجکاو است بداند درآن چه چیز نوشته شده که نویسنده ترجیح داده به مخالفانش تقدیمش کند. این کتاب موجز تلنگری بر ذهن طرفداران متعصب روش تحقیق است و آنان را به بازنگری در این طرفداری بی چون و چرا فرا میخواند. البته به رغم همهء نکتههای سودمندی که در این اثر وجود دارد، به نظرم نویسنده کمی در انتقاد از روش تحقیق افراط کرده است. بویژه زمانی که روش را از بنیاد بیاساس میخواند، من هم یکی از همان مخالفانی هستم که کتاب به آنان تقدیم شده است. فقط تا آنجا با نویسنده موافقم که روش تحقیق نباید از ابزار به هدف تبدیل شود. در غیر این صورت، بدون روش نه امکان همین اطمینان نسبی به یافتههای پژوهشها وجود خواهد داشت و نه معیاری برای داوری دربارهء آنچه منتشر میشود. زیرا روش تحقیق علاوه بر آنکه مسیر پژوهشگر را روشن میکند، زبان مشترکی است که امکان گفتگو و تعامل میان محققان را فراهم میسازد. فقط نباید آنقدر در کانون توجه محقق قرار گیرد که خود حجاب و مانعی برای دیدن واقعیتها شود.
سالها پيش كه بر اثر انقلاب كارگري، حكومت كشور پژوهشستان بدست نيروهاي كارگري افتاد، دستور داده شد كه كارگران در همه امور كشور حاكم باشند. يكي از اين كارگران مدير يكي از واحدهاي پژوهشي شد. تصميم گرفت بر كارهاي پژوهشي پژوهشگران زيردست نظارت بيشتري داشته باشد. گمان او اين بود كه پژوهشگران نيز مانند كارگران از زير كار در ميروند، گزارش كار را بموقع نميدهند، از كار ميدزدند، در اداره كار ميكنند و نتايج آن را به همايش هاي ديگران ميدهند، حاصل پژوهش را براي ديگران سخنراني ميكنند، مقاله براي نشريات علمي ديگر مينويسند. و ... و ... و ... . تصميم گرفته شد هر هفته گزارش كار پژوهشي به همراه اصل مواد تهيه شده براي پژوهش، شامل فيشهاي پژوهشي پر شده، پرينتهاي گرفته شده، قايلهاي دانلود شده، شماره تلفن تماسهاي علمي، فايل مكالمات علمي با ديگر همكاران پژوهشگر، فاكتور خريد كاغذ A4 براي پژوهش، فيش غذاهاي خورده شده هنگام پژوهش، رسيد آژانس رساننده پژوهشگر به كتابخانه ها و مراكز پژوهشي، و بالآخره همه و همه ارائه گردد.